
#خوشگلکلاسمون🥰📕

اومدم چیزی بگم که حرفمو قطع کرد و گفت:
+ بسته بسته نمیخواد بهونه بیاری ، برو فردا با اولیات بیا
_ ولی خانوم....
+ ولی نداره ، همینکه گفتم . برو بیرون
دندون قروچه ای کردم و نگاه غضب آلودی به کوهیار انداختم ، همچنان با پوزخند مسخرش زل زده بود بهم
یه آشی برات بپزم کوهیار خان یه وجب روغن روش باشه ، صب کن فقط
رستا نیستم اگه پوزتو به خاک نمالم ، از دفتر زدم بیرون و تو ذهنم داشتم نقشه قتل آقا معلمو میکشیدم
از حرص پوست لبمو میجوییدم و زیر لب غر میزدم ، به سمت کلاس رفتم و روی نیم کت دومی کنار آوا نشستم
آوا که داشت مثل خر ساندویچ میخورد ، سسی روی ساندویچش زد و گفت:
+ عه اومدی؟ چیشد؟؟
_ خر سوار مورچه شد!! تو غذاتو کوفت کن کاریت نباشه
یهو ساندویچی از زیر میز در آورد و گزاشت جلوم
+ بیا بخورش مال توعه!
اگه خوشت اومد لایک کن